IT managment

مدیریت فناوری اطلاعات

IT managment

مدیریت فناوری اطلاعات

مدیریت دانش

مدیریت دانش رویکردی یکپارچه به شناسایی، کسب و استخراج، بازیابی، ارزیابی، تسهیم و خلق کلیه منابع دانش سازمان است به گونه‌ای که سازمان را در جهت دستیابی به اهداف سازمانی کمک نماید. هدف مدیریت دانش برقراری ارتباط بین خبرگان و افراد مجرب سازمان با افرادی است که نیاز به دانش خاصی را دارند. ایجاد چنین ارتباطی به کمک فرایندها و ابزارهای مدیریت دانش تسهیل می‌گردد. موفقیت در زمینۀ مدیریت دانش نیازمند ایجاد یک محیط جدید کاری می‌باشد، که دانش و تجربه بتوانند به راحتی تسهیم شوند.

دوران کنونی، دوران دگرگونی و تغیر پرشناب دانش است. هر پنج و نیم سال حجم دانش دو برابر می‌شود، البته عمر میانگین آن که به «دارایی» و «منبع ارزشمند راهبردی» ارتباط دارد، کمتر از چهار سال است. «مدیریت دانش» یکی از گفتمانهایی است که در دوران جدید در زمینه مدیریت مطرح گردیده و به شدت مورد توجه سازمان‌ها و مبحث مدیریت قرار گرفته‌است. از مهم ترین ارکان مدیریت دانش، پیاده سازی سیستم و اثربخشی آن در سطح سازمان می‌باشد. چرا که دیگر مطالب مرتبط با آن همگی به عنوان مقدمه‌ای جهت بسترسازی و استفاده از آن‌ها برای تحقق عملی مدیریت دانش به شمار می‌روند. سازمان‌های پیشرو زیادی در جهان به اهمیت مدیریت دانش به عنوان رویکردی نوین در مدیریت کسب و کار پی برده و اقدام به پیاده سازی آن نموده‌اند

گام نخست - امکان سنجی طرح

در این گامه وضعیت¬های موجود در سازمان جهت پیاده سازی طرح مورد بررسی قرار می‌گیرد. مطالعات روی جنبه¬های کلیدی مدیریت دانش نظیر انسان (فرهنگ)، سازمان (ساختار) و فن آورانۀ موجود انجام می¬گیرد. به این ترتیب، کاستی ها و محدودیت‌های موجود در هریک از حوزه‌ها در ارتباط با پیاده سازی سیستم مشخص می‌شود.

مرحله دوم- طراحی خام نظام

پس از شناسایی محدودیت¬ها، راهکارهایی در قالب طرح خام نظام جهت رفع محدودیت¬ها ارائه می¬شود. در این مرحله با بررسی و واکاوی نظرات تصمیم¬گیران، اجرای قطعی سیستم در سازمان تعیین می‌گردد.

مرحله سوم- طراحی تفصیلی سیستم

پس از پذیرش طرح خام سیستم، طراحی تفصیلی سیستم صورت می¬گیرد. در این مرحله وارد جزئیات شده و متدولوژی قطعی نیز انتخاب می¬گردد. متدولوژی باید متناسب با نیازها و محدودیت‌های سازمان باشد. این نیازها و محدودیت‌ها در مرحله امکان سنجی مشخص شده و در مرحله خام مورد بررسی و راهکاردهی قرار گرفته‌است.

مرحله چهارم- پیاده سازی

در پیاده سازی سیستم مباحثی همچون فناوری، آموزش اولیه پرسنل و مدیران، و ساختار سازمانی مطرح بوده و ایجاد هماهنگی و یکپارچگی بین اجزا و افراد از اهمیت خاصی برخوردار است.

مرحله پنجم- نگهداری

جهت جاگیر شدن، تثبیت و ماندگاری سیستم در سازمان باید به یک سری موارد توجه داشت که عبارت است از مشاوره جهت رفع عیوب و نواقص، قرار دادن یک نمایندگی از طرف گروه طراح سیستم در دستگاه اجرایی، و تلاش برای جلوگیری از بازگشت دستگاه به سیستم قبلی_که معمولاً شش ماه مراقبت را لازم دارد_ و ... .

مرحله ششم- ارزشیابی سیستم

در این مرحله یک سیستم بازخورد مناسب برای اصلاح سیستم در نظر گرفته می‌شود. بطور معمول شش ماه پس از پیاده سازی سیستم صورت می‌گیرد و طی آن توصیه‌های اصلاحی ارائه می‌گردد.

استوارت فرگوسن و جان وکرت، سیستم‌های مدیریت دانش

نحوه رفرنس دهی به روش APA

چرا APA  مهم است؟

حفظ امانت ادبی

استفاده از یک  سبک ثابت برای دسترسی آسان خوانندگان به منابع مورد استفاده

تایید ادعای مطالب و ادعاهای مطرح شده نویسندگان

نشان دادن کار ها و تحقیقات انجام شده در یک زمینه

نظام استناد نویسنده تاریخ

 در نظام استناد نویسنده تاریخ، به منابع در متن، معمولاً در پرانتز و با نام خانوادگی نویسنده، تاریخ انتشار اثر، و در صورت نیاز شمارۀ صفحه ای که به آن استناد شده است، اشاره می شود. البته گاهی که به نام نویسنده در بافت متن اشاره می شود، دیگر ذکر آن در پرانتز ضرورتی ندارد. جزئیات کامل این آثار در فهرستی با عنوانِ « فهرست منابع » و در پایان اثر بیان می شوند. در این فهرست، سال انتشار اثر، بلافاصله پس از نام پدید آورنده قرار می گیرد و سپس عنوان اثر و وضعیت نشر ذکر می شوند. این نظام بیشتر در جایی کارگر است که همه یا بیشتر منابع به راحتی  به شیوۀ استنادی نویسنده تاریخ قابل تبدیل باشند. به آثار بی نویسنده، مجموعۀ دستنوشته ها، یا سایر منابعی که به دشواری قابل تبدیل به این شیوه هستند، بیشتر در خود متن استناد می شود.

انواع رفرنس هی :

الف: رفرنس در داخل متن

  • نام نویسنده
  • سال
  • شماره صفحه
  • عنوان اثر

مثال: ارجاع به اثر دارای یک نویسنده در داخل جمله

نام خانوادگی نویسنده (سال انتشار، شماره صفحه) .

    الوانی (۱۳۶۹، ص ۱۴۷) ارتباط را انتقال و تبادل اطلاعات، معانی و مفاهیم و احساس ها بین افراد می داند.

    Baddeley (1986, p. 34) related working memory is considered as a system for the temporary holding and manipulation of information during the performance of a range of cognitive tasks.

ب: رفرنس در پایان متن

مثال : ارجاع به کتاب

نام خانوادگی نویسنده، نام کوچک. (سال انتشار). عنوان کتاب: عنوان جلد. شهر انتشار، ایالت یا کشور: ناشر.

باقری، خسرو. (۱۳۶۸). نگاهی دوباره به تعلیم و تربیت اسلامی: تهران: مدرسه.

Rahman, S. M. (Ed.). (2008). Multimedia technologies: Concepts, methodologies, tools and applications: vol. 2.  Hershey, PA: Information Science References.

 

http://www.iran-moshaver.ir

 

 

نمودار مورد کاربرد (Use Case Diagrams)

در مدل سازی سیستم آنچه بسیار مهم است، نمایش رفتار پویای آن می باشد. رفتار پویا یا به انگلیسی dynamic behavior بیانگر رفتار و عملکرد سیستم زمانی که آن سیستم در حال اجرا (عملیات) می باشد، است. نمودارهای رفتاری بر آنچه بایستی در سیستم مدل سازی شده اتفاق بیافتد تاکیید دارد.

رفتار ایستا (static behavior) به تنهایی قادر به مدل سازی سیستم نیست بلکه برای این منظور می بایست رفتار پویا را نیز لحاظ نمود. حتی می توان گفت که رفتار پویا دارای اهمیت بیشتری می باشد. در زبان مدل سازی یکپارچه ی UML، به طور کلی پنج دیاگرام برای مدل سازی ماهیت پویای سیستم در دست داریم که نمودار Use case یکی از آن ها می باشد. حال از آنجایی که نمودار مورد کاربرد (use case) ذاتا پویا می باشد، باید تعدادی عامل خارجی و داخلی برای برقراری تعامل و برهمکنش دخیل باشند.

این agent های داخلی و خارجی (عوامل) تحت عنوان عملگر یا actor معرفی می شوند. نمودارهای مورد کابرد از عملگرها، موارد کابرد (use case) و رابطه ی میان آن ها تشکیل می شود. نمودار نام برده جهت مدل سازی سیستم ها و subsystem های برنامه ی کاربردی استفاده می شود. یک نمودار use case مجرد تنها قادر به نمایش گذاشتن یک قابلیت یا عملیات قابل اجرای سیستم می باشد.

از این رو به منظور ارائه ی تصویری جامع از کل سیستم، ملزوم به استفاده از چندین نمودار use case هستیم.

مورد استفاده ی نمودار use case

همان طور که تصریح شد، نمودار مورد کابرد کارکرد ارائه شده توسط یک سیستم را در قالب عملگرها (Actor) و اهداف آنها که به صورت مورد کاربرد نشان داده میشوند و نیز وابستگی بین موردهای کاربرد را مدل می نماید.

مقصود از بکاربردن نمودار use case نمایش گرافیکی جنبه های پویای یک سیستم می باشد. اما این تعریف بیش از حد عمومی بوده و هدف این نمودار را به طور دقیق تشریح نمی کند. چهار نمودار دیگری که در UML مورد استفاده قرار می گیرند (statechart، collaboration، sequence و activity) نیز همین کاربرد را دارند.

به این خاطر هدف دقیق تری که برای نیل به آن طراحی شده را مورد بررسی و پژوهش قرار می دهیم تا دلیل تفاوت آن از دیگر دیاگرام ها مشخص گردد.

نمودارهای use case به منظور شناسایی نیازهای که قرار است توسط سیستم مورد نظر برآورده شود و همچنین موارد استفاده ی آن، مورد استفاده قرار می گیرد. این نیازها غالبا مربوط به طراحی هستند. بنابراین زمانی که سیستمی برای شناسایی قابلیت ها و عملیات قبل اجرای آن مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد، دیاگرام های use case آماده سازی شده و عملگرهای (actor) آن شناسایی می شوند.

پس از اینکه گام اول تکمیل شد، نمودار use case برای ارائه ی نمای خارجی مدل سازی می شود.

اکنون می توان موارد استفاده ی نمودارهای use case را به طور خلاصه تشریح نمود:

1. شناسایی موارد کاربرد سیستم و نیازهایی که قرار است برآورده سازد.

2. ارائه ی نمای خارجی از سیستم.

3. شناسایی عوامل داخلی و خارجی که سیستم را تحت تاثیر قرار می دهند.

4. نمایش تعامل و interaction مابین موارد کاربرد در قالب عملگرها (کارکرد ارائه شده توسط یک سیستم را در قالب بازیگران (Actor) واهداف آنها که به صورت مورد کاربرد نمایش داده میشوند و وابستگی بین موردهای کاربرد، مدلسازی میکند.)

نحوه ی ترسیم نمودار use case

نمودار use case نمایی از عملگرها که در تعامل با سیستم نقش هایی را ایفا می کنند، ارائه می دهد.

نمودارهای use case برای تجزیه و تحلیل سطح بالای موارد استفاده ی سیستم بکار می روند. بنابراین هنگامی که نیازهای سیستم تجزیه و تحلیل می شوند، تمامی قابلیت ها در نمودارهای use case نمایش داده می شوند. با توجه به آنچه گفته شد، use case ها چیزی به جز قابلیت ها و کارکردهای سیستم نیستند که به صورت سازمان یافته رسم می شوند. دیگر جز متعلق به نمودار use case، عملگر یا actor ها هستند. actor را می توان عملگرهایی نامید که با سیستم تعامل برقرار می کند.

این actor ها می توانند یک کاربر انسان، برنامه های داخلی یا خارجی باشند.

پس پیش از اقدام به ترسیم نمودار use case، لازم است آیتم های زیر را شناسایی نمود:

1. قابلیت هاو کارکردها که به صورت use case نمایش داده شوند.

2. actor (عملگرها)

3. رابطه ی میان use case ها و actor ها

نمودار use case جهت نمایش موارد استفاده و کارکردهای عملی سیستم مورد استفاده قرار می گیرد. بعد از شناسایی آیتم های بالا، رهنمودها و دستورالعمل های زیر را برای ترسیم نمودار کارآمد use case رعایت نمایید:

1. اسم use case یا مورد کاربرد از اهمیت ویژه ای برخوردار است. اسم بایستی طوری انتخاب شود که عملیات قابل اجرا توسط سیستم را بیان نماید.

2. اسم مناسبی برای actor ها انتخاب نمایید.

3. رابطه ها و همچنین رابطه های وابستگی (dependency) می بایست به صراحت در نمودار نمایش داده شوند.

4. لزومی ندارد تمامی رابطه ها را در نمودار نمایش دهید. آنچه از بالاترین اهمیت برخوردار است، به تصویر کشیدن کارکردهای سیستم می باشد.

5. هرجایی که لازم بود از یادداشت ها و note ها برای توضیح بخش های نمودار استفاده کنید.

در زیر نمونه ای از نمودار use case را مشاهده می کنید که تصویری از سیستم مدیریت سفارش ارائه می نماید. با مشاهده ی نمودار سه کارکرد سیستم مورد نظر (Order، SpecialOrder و NormalOrder) و یک عملگر یا actor که customer یا همان مشتری می باشد.

دو use case (مورد کاربرد) SpecialOrder و NormalOrder از use case ای به نام Order منشعب می شوند. نتیجتا رابطه ی بین آن ها از نوع extend می باشد. نکته ی مهم دیگری که باید درنظر داشت، شناسایی boundary (مرز ) سیستم است که در تصویر حاضر نمایش داده شده است. Actor که در این نمودار customer نام دارد بیرون از دیاگرم قرار گرفته زیرا یک کاربر خارجی سیستم محسوب می شود. 

 

 

Description: UML آموزش

 

 

کجا از نمودار use case استفاده می شود؟

همان طور که قبلا  شرح داده شد، در کل پنج نوع نمودار وجود دارد در زبان UML  وجود دارد که با استفاده از آن ها نمای پویا از سیستم را مدل سازی می کنیم. تمامی مدل ها یک کارکرد خاص دارند. می توان گفت که این کارکردها درواقع نگاه به سیستم از زوایای مختلف است.

برای آشنایی با چگونگی عملکرد سیستم، بایستی انواع نمودار را مورد استفاده قرار داد. نمودار use case تنها یکی از مجموعه نمودار است و هدف آن شناسایی کارکردها و actor ها می باشد.

نمودارهای use case رخدادهای سیستم و جریان آن ها را نمایش می دهد، اما در به تصویر کشیدن نحوه ی پیاده سازی آن ها هیچ نقشی را ایفا نمی کند. نمودار use case را یک جعبه ی سیاه درنظر بگیرید که در آن فقط ورودی، خروجی و عملکرد جعبه سیاه برای ما مشخص می باشد.

این نمودارها در سطوح بالای طراحی بکار گرفته می شوند. سپس این طراحی سطح بالا بارها و بارها مورد بازبینی قرارگرفته و تصحیح می شود تا تصویری کاربردی و کامل از سیستم بدست آید. یک دیاگرام use case که به صورت کارامد و سازمان یافته ترسیم شده باشد، precondition ها، post condition ها و استثنات را نمایش می دهد. المان های نام برده همگی در ایجاد test case ها یا موارد آزمایش، به هنگام اجرای تست بکار می روند. 

اگرچه use case ها گزینه های مناسبی برای مهندسی معکوس و روبه جلو نمی باشند، اما با کمی تنظیم می توان آن ها را برای مهندسی معکوس و روبه جلو بکار برد.

در مهندسی رو به جلو، می توان به کمک نمودارهای use case موارد آزمایش (test case) را شناسایی کرده و در مهندسی معکوس موارد کاربرد (use case) را جهت استخراج جزئیات کارکردها از یک برنامه ی از پیش ساخته و آماده استفاده کرد.

اهداف استفاده از نمودار use case در زیر شرح داده شده است:

1. تجزیه و تحلیل کارکردها (عملیاتی که قرار است انجام دهد و نیازهایی که برآورده سازد) و نیز طراحی سطح بالا.

2. مدل سازی بستر یا context سیستم.

3. مهندسی معکوس.

4. مهندسی رو به جلو.

 http://www.tahlildadeh.com

 

آموزش رسم نمودار DFD در مهندسی نرم افزار

آموزش رسم نمودار DFD در مهندسی نرم افزار

مراحل رسم DFD
DFD ها اولین بار توسط De Marco در سال ۱۹۷۸، و پس از آن توسط Sarson & Gane در سال ۱۹۷۹ معرفی شد. از DFD ها برای تحلیل و طراحی سیستم ها استفاده می شود، که بر خلاف فلوچارت ها چندین عمل و پردازش را به صورت همزمان و شبکه ای نشان میدهد. به طور کلی DFDها به دو نوع کلی منطقی و فیزیکی تقسیم میشود، که هر کدام از آنها برای هر دو سیستم موجود و مطلوب رسم میگردد.

مراحل رسم آنها به ترتیب زیر است:
۱- DFD فیزیکی موجود
۲- DFD منطقی موجود
۳- DFD منطقی مطلوب
۴- DFD فیزیکی مطلوب

تاکید DFDها بر وجوه منطقی سیستم است. DFD، به سیستم به صورت جریان های داده ای که وارد آن شده و پردازش هایی که بر روی آنها انجام میشود، تا برون داده هایی تولید شود، مینگرد.

یک DFD از ۴ رکن تشکیل شده:
Entity, Data Store, Data Flows, Processes

پیکان ها در DFD نماینده جریان داده ها، دایره ها نشان دهنده پردازش ها است، مستطیل های ناقص نشان دهنده ذخایر داده و مستطیل کامل نماینده عناصر داخلی و خارجی است که ایجاد کننده و یا دریافت کننده داده ها هستند.

در اینجا به بررسی قوانین حاکم بر DFD ها میپردازیم.
– جریان های داده یا از پردازشی سرچشمه میگیرند، یا به آن ختم میشود. به عبارت دیگر درون داده یا برون داده آن است.
– نام جریان داده منطقی به صورت مفرد به کار برده میشود، زیرا تعداد و تناوب کاربرد داده ها در این نمودار مطرح نیست.
– حرکت چند داده، توام با هم، با یک جریان داده نشان داده میشود.
– از به کار بردن جریان داده ها به صورت انشعابی، باید پرهیز کرد،زیرا DFD انشعابی ، صورت فیزیکی کار را نشان میدهد.(برای رسم DFD های منطقی)
– ذخایر داده ها فقط توسط پردازش ها مورد استفاده قرار میگیرند. به عبارت دیگر، ارتباط بین دو ذخیره داده، یا یک ذخیره داده با یک عنصد داخلی / خارجی مجاز نیست.
– بهتر است نام ذخیره داده به صورت جمع استفاده شود.
– برای احتراز از تلاقی جریان های داده با یکدیگر، میتوان ذخایر داده را در شکل تکرار کرد.
– نام ذخیره داده باید تشریح کننده ترکیب داده هایی باشد که در آن ذخیره یا دریافت میکند. برای درک سیستم، رویکرد ساخت یافته با نگرشی سیستمی ( از کل به جز ) و با استفاده از DFDها، ابتدا سیستم را در کلی ترین حالت دیده، سپس برای شناخت جزئیات آن، سیستم را به سطوح تفضیلی تر میشکافد.

قواعد زیر در تجزیه و تفکیک سیستم ( اعم از صورت فیزیکی یا منطقی ) را باید مد نظر قرار داد:
موازنه جریان  داده ( Balancing ) در گسترش و ادامه تفکیک سیستم به زیر سیستم های مختلف، جریان داده های درون داده وبرون داده سیستم، باید از نظر اسم و محتوا یکسان بماند.
شماره گذاری  پردازش ها به منظور سهولت تعقیب یک پردازش، در درون پردازش های دیگر، و نه به مفهوم ترتیب انجام عملیات، در صورت تجزیه یک DFD به سطوح پایین تر، باید از یک سیستم منطقی شماره گذاری استفاده کرد. به نمودار سطح صفر شماره ای اختصاص داده نمیشود.
نامگذاری  پردازش ها به هر یک از فعالیت ها، نامی که معرف ماهیت آن است تخصیص داده میشود. همچنین نام پردازش ها، باید حاکی از عملی باشد که روی داده ها صورت میگیرد. ترسیم نمودار فیزیکی جریان داده استفاده از مدل فیزیکی سیستم، عمدتا به منظور کنترل و صحت و کفایت اطلاعات جمع آوری شده در مورد چگونگی کارکرد سیستم وجود و درک آن است. تشخیص میزان کفایت تعداد نمودارهای فیزیکی لازم، همچنین لزوم تجزیه هر سطح بالا به نمودار سطح پایین تر، با تحلیلگر است.

مراحل رسم DFD فیزیکی سیستم موجود:
رسم نمودار سطح صفر( Context Diagram ) یا نمودار محدوده سیستم.
رسم DFD سطح۱ که نمایانگر ارتباطات بین واحد های اصلی و بخش های عمده سیستم است.
رسم DFD سطح ۲ که نمایانگر فعالیتهای عمده انجام شده در هر واحد اصلی است.

نمودار سطح  صفر ( Context Diagram ) این سطح از DFD ها سیستم را به صورت یک پردازش واحد نشان میدهد. در این نمودار محدوده سیستم مشخص می-شود به همین دلیل از سخت ترین مراحل رسم DFD هاست. نکته: در این نمودار “ذخیره داده” ای نداریم. با توجه به ویژگی های این نمودار از آن به Black Box نیز تعبیر میشود.

نمودار سطح ۱  بدون وارد شدن به جزئیات فعالیت ها، واحد ها و اداره های عمده موسسه مورد مطالعه قرار میگیرد. برای رسم این نمودار از نمودارهای سازمانی شرکت میتوان استفاده کرد. کلیه جریان های داده اعم از درون داده یا برون داده از سطح صفر را به این سطح منتقل میکنیم.

رسم نمودار  سطح ۲ نشان دهنده فعالیت های عمده ای است که در واحد های فرعی آن صورت میپذیرد.

مروری بر نمودار جریان داده ها
اجزای نمودار جریان داده ها:
۱ـ موجودیت های خارجی ۲ـ جریان داده ها ۳ـ پردازش ها ۴ـ مخزن داده ها
جریان داده ها:
جریان داده ها حرکت اطلاعات را از یک محل به محل دیگر در سیستم نمایش می دهد
جریان داده های مجاز:
۱ـ بین پردازش و مخزن داده ها  ۲ـ بین پردازش و موجودیت خارجی ۳ـ بین پردازش و پردازش
مخزن داده ها:
مخزن داده ها، محل استقرار داده ها را نمایش می دهد، مخزن برای ذخیره اطلاعات داخل سیستم لازم است.
اجزاء مخزن داده ها:
۱ـ شناسه یا ID    ۲ـ نام مخزن

انواع مخزن داده ها:
۱ـ مخزن دستی دائمی: مثل قفسه فایلی، دفتر ثبت و یا کاردکس می باشد و با حرف M و یک شماره نشان داده می شود مانند: M1
۲ـ مخزن پایگاه داده دائمی: مثل یک فایل کامپیوتری برای رکوردهای کارمندان یا فایل دانشجویی یا فایل انبار که شامل یک حرف D و یک شماره می باشد مانند: D1
۳ـ مخزن دستی موقت: مثل کازیه ورود و خروج در سیستم اداری که با حروف TM به همراه یک شماره می باشد. مانند: TM2
۴ـ مخزن پایگاه داده موقت: مثل فایلهایی که برای مرتب نمودن داده ها استفاده می شود و به عنوان فایل واسطه می باشد که با حروف TD به همراه یک شماره می باشد. مانند: TD2
پردازش ها: محل رخداد فعالیتها در یک سیستم اطلاعاتی می باشند.
اجزاء جعبه پردازش:
۱ـ شناسه یا ID  ۲ـ مکان  ۳ـ نام پردازش
شناسه پردازش:
این شناسه شماره ای دارد و گاهی به دنبال آن شماره دیگری است که با نقطه جدا می گردد. مثل ID 1
مکان:
جایی که در آن فعالیت انجام می گیرد، ممکن است نام قسمت، میز و یا حتی نام کارمند باشد مثل میز تحویل سفارشات
نام پردازش:
از یک فعل امری و به دنبال آن از بقیه فعالیت تشکیل شده است که باید با معنی و منحصر به فرد باشد. مانند عملیات کرایه دادن
فعل:
یک بخش از جمله که از یک یا تعدادی کلمه ساخته شده است و یک عمل، تجزیه و رویداد را در بردارد.
کاربرد افعال: یک فرآیند بدون ورودی یا خروجی به طور کلی کاری را انجام نمی دهد، بلکه افعال کارها را انجام می دهند، افعال امری سفارش و دستور می دهند.
فعل امری: فعلی که برای توضیح پیشنهاد، نصیحت یا درخواست به کار می رود.
افعال امری مفید برای DFDها: فراهم بیاور، اقدام کن، انجام بده، اداره کن، به انجام برسان
۹ – سطوح در نمودار جریان داده ها:
در یک سیستم اطلاعاتی پیچیده منطقی، این امکان وجود ندارد که تمام اطلاعات لازم را در یک صفحه کاغذ رسم نمائیم، به همین دلیل با شکست DFD به سطوح دیگر به وسیله نمودارهای سلسله مراتب (نمودار زمینه ای، سطح۱، سطح۲ و غیره) استفاده می شود.
سطح ۱:
درک عمومی از یک سیستم اطلاعاتی می باشد که در داخل آن پردازش های اصلی سیستم اطلاعاتی، مخزن داده ها، جریان داده ها و جریان داده بین پردازش های اصلی و موجودیت های خارجی نشان داده شده است
سطح نمودار زمینه‌ ای:
بالاترین سطح سلسله مراتب DFD نامیده می شود که از سطح۱ استخراج می شود و شامل موجودیت های خارجی، جریان داده ها بین سیستم و موجودیت های خارجی می باشد، در این نمودار هیچگونه مخزن داده ای مشاهده نمی گردد.
تجزیه کارکردی:
این اصطلاح به توسعه DFD در سطح پائین تر اشاره دارد فرآیندهایی که این کار را انجام می دهند تجزیه کارکردی نامیده می شوند.
متعادل سازی DFDها:
زمانی دو سطح از DFD متعادل هستند که جریان ورودی و خروجی مشابه داشته باشند (با اسم کاملا یکسان در جریان ها) این جریان ها همچنین باید از یک منبع ورودی و خروجی برای هر دو سطح DFD باشند.
سطح۲:
این سطح حاصل شکست کارکردهای یک فرآیند سطح۱ (توسعه یک وضعیت خاص از پردازش سطح۱) در یک نمودار می باشد.

فرآیند اختصاص شناسه ها در سطوح مختلف DFD
در سطح زمینه تنها یک پردازش وجود دارد و شناسه خاصی لازم نیست. در سطح۱ پردازش ها یک شناسه دارند که یک عدد صحیح می باشد (مثل ۵) . در سطح۲ شناسه سطح۲ با شناسه سطح۱ پردازش شروع می گردد و به دنبال آن یک خط تیره و عدد صحیح دیگری قرار می گیرد (مثل ۲-۵). در سطوح بعدی این سیستم شماره گذاری به همین شکل ادامه پیدا می کند.
توقف تجزیه: زمانی توقف تجزیه صورت می گیرد که کارکرد به اندازه کافی ساده و واضح شده باشد.
توسعه نمودار جریان داده: (فعالیتهای لازم برای تهیه نمودار جریان داده)
۱ـ مشخص کردن جریان داده های کلیدی با توجه به تحلیل مستندات سیستم
۲ـ مشخص کردن تمام موجودیت های خارجی
۳ـ تعیین ناحیه های کارکردی (این ناحیه ها مکانهای اجرای پردازش می باشند)
۴ـ مشخص کردن تمام مسیر جریان داده ها
۵ـ مشخص کردن محدوده سیستم
۶ـ مشخص کردن تمام فرآیندها
۷ـ مشخص کردن مخزن داده ها
۸ـ مشخص کردن فرآیندها و مخزن داده ها و اثرات آنها بر یکدیگر ۹ـ شرح جزئیات

کنترل DFD ها: چند کنترل ساده وجود دارد:
۱ـ هر پردازش باید حداقل یک ورودی و خروجی داشته باشد
۲ـ هر جریان، پردازش، مخزن داده و موجودیت خارجی باید یک نام منحصربه فرد و با معنی داشته باشد.
۳ـ جریان داده های یکسان باید کاملا وارد شوند و سطح پائین تر DFD را ترک کنند.

http://www.getf.ir

Theory X , Y


یک دیدگاه درباره طبیعت انسان در مواجهه با کار، در دو مجموعه متفاوت از مفروضات توسط داگلاس مک گرگور خلق شدند و توسعه یافتند که به نظریه X و نظریه Y مشهورند و در کتاب مک گرگور به نام «جنبه انسانی سازمان» در سال 1960 منتشر شدند. این نظریه ها نوع رفتار انسان در کار کردن را ترسیم می کنند و مبنای مناسبی برای ایجاد انگیزش و مدیریت افراد سازمان ارائه می دهند.

مفروضات نظریه X

1- انسانهای معمولی به صورت ذاتی از کار نفرت دارند و اگر بتوانند از انجام کار خودداری می کنند.

2- به دلیل مشخصه نفرت از کار در انسان، بیشتر افراد باید مجبور، کنترل، هدایت و با تنبیه ترسانده شوند تا برای رسیدن به اهداف سازمانی تلاش کافی کنند.

3- انسانهای معمولی ترجیح می دهند توسط شخص دیگری هدایت شوند، تمایل دارند از قبول مسئولیت فرار کنند، بلند همتی و جاه طلبی کمی دارند و از همه اینها گذشته امنیت می خواهند.

رفتار مدیران در نظریه X

1- مدیران به کارکنان اطمینان ندارند و نظارت شدید محدودکننده اعمال می کنند و یک فضای ترس از تنبیه به وجود می آورند.

2- این مدیران اعتقاد دارند که هر چیزی باید به سرزنش یک نفر ختم شود.

3- این مدیران فکر می کنند که تنها هدف کارکنان از کارکردن، پول است.

4- این مدیران در مواجهه با بروز هر اتفاق ناخوشایند سازمانی، ابتدا کارکنان را سرزنش می کنند بدون اینکه از خود بپرسند که آیا ممکن است سیستمها، سیاستها، نبود آموزش یا سؤ مدیریت خودش سزاوار سرزنش باشد.

مفروضات نظریه Y

1- کار فیزیکی و فکری به اندازه بازی و تفریح خوشایند هستند.

2- کنترل بالادست و ترس از تنبیه تنها ابزار به تلاش واداشتن افراد برای دستیابی به اهداف سازمانی نیستند. انسان بر حسب حس تعهد در دستیابی به اهداف محوله، نوعی خودهدایتی و خودکنترلی از خود نشان می دهد.

3- میزان تعهد به اهداف متناسب با اندازه پاداش هایی (مادی و غیرمادی) که در دستیابی به آن اهداف ارائه می شود، افزایش می یابد.

4- تحت شرایط مناسب، انسان معمولی یاد می گیرد که نه تنها مسئولیت قبول کند بلکه خود به دنبال آن باشد.

5- ظرفیت استفاده از قوه تخیل، هوش، و خلاقیت در حل مسائل سازمانی به صورت گسترده بین همه کارکنان وجود دارد و فقط در اختیار یک عده خاص نیست.

6- در شرایط زندگی صنعتی فعلی، تنها بخش کمی از پتانسیل فکری انسان معمولی بکار گرفته می شود.

رفتار مدیران در نظریه Y

1- این مدیران فضای اعتماد در سازمان به وجود می آورند.

2- با زیردستان خیلی راحت و صمیمانه ارتباط برقرار می کنند.

3- در رابطه مافوق و زیردست، تفاوتها را به حداقل می رسانند.

4- فضایی ایجاد می کنند که کارکنان بتوانند قابلیت هایشان را توسعه دهند و از آنها استفاده کنند.

5- کارکنان را در تصمیم گیری مشارکت می دهند به گونه ای که نظرات آنها در تصمیم گیری نقش داشته باشند.

مشخص است که مجموعه مفروضات نظریه های X و Y از اساس با هم متفاوتند. نظریه X بدبینانه، خشک و سخت است. اعمال کنترل از بالادست به زیردست است. در مقابل، نظریه Y خوش بینانه، پویا و انعطاف ناپذیر است و بر خودکنترلی و یکپارچگی بین نیازهای فردی و سازمانی تأکید دارد. هر یک از این مجمومه مفروضات، بدون شک بر روش انجام وظایف و فعالیتهای مدیریتی مدیران تأثیر می گذارند.

توجه به نکات زیر برای جلوگیری از برداشت یا درک اشتباه درباره نظریه های X و Y ضروری است:

1- مفروضات نظریه X و Y، فقط فرض هستند. این مفروضات چیزی را به عنوان اقدام قابل اتخاذ توسط مدیران تجویز یا پیشنهاد نمی کنند. این مفروضات باید در ارتباط با واقعیت تست شوند. این مفروضات استنتاج شهودی هستند و مبتنی بر تحقیق نمی باشند.

2- نظریه X و Y به معنای مدیریت سخت و نرم نیستند. مدیریت سخت ممکن است باعث به وجود آمدن مقاومت و مخالفت شوند. مدیریت نرم ممکن است به مدیریت عدم دخالت و بی قیدی شود که هیچ سنخیتی با نظریه Y ندارد. مدیر اثربخش توانایی ها و محدودیت ها و شأن افراد را تشخیص می دهد و متناسب با شرایط رفتار خود را تنظیم می کند.

3- نظریه های X و Y دو سر یک طیف نیستند بلکه هر یک طیفی برای خودشان دارند.

4- نظریه Y را نمی توان چیزی شبیه مدیریت مبتنی بر اتفاق نظر دانست یا اینکه نمی توان بر اساس این نظریه اعمال قدرت کرد. در نظریه Y، اعمال قدرت تنها یکی از روشهای متعددی است که مدیریت می تواند از آن در ایفای نقش رهبری استفاده کند.

5- کارها و شرایط متفاوت نیازمند رویکردهای مختلفی برای مدیریت کردن هستند. گاهی اوقات اعمال قدرت و ایجاد ساختار برای کارهای خاصی اثربخش هستند.

http://www.mgtsolution.com